English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1031 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grains U نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
barracuda U نیزه ماهی
lancelet U نیزه ماهی
green bone U نیزه ماهی
needle fish U نیزه ماهی
sea needle U نیزه ماهی
gar U نیزه ماهی
marlinespike U نیزه ماهی
marlinspike U نیزه ماهی
marlin U نیزه ماهی
barracudas U نیزه ماهی
power head U نوک نیزه تیراندازی به ماهی
gigs U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
bites U قلاب گرفتن ماهی
fly fish U بامگس ماهی گرفتن
grabbling U ماهی گرفتن با دست
gig U بازوبین ماهی گرفتن
bite U قلاب گرفتن ماهی
grabble U با دست ماهی گرفتن
angle U باقلاب ماهی گرفتن
To fish in troubled waters. U از آب گل آلود ماهی گرفتن
angles U باقلاب ماهی گرفتن
gigs U بازوبین ماهی گرفتن
banderilla U نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
trawls U باتور کیسهای ماهی گرفتن
trout U ماهی قزل الا گرفتن
trawling U باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawl U باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawled U باتور کیسهای ماهی گرفتن
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
mooch U گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
fish pot U سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
forky U چنگالی
furcate U چنگالی
hook spanner U کلید چنگالی
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
furcula U ساختمان یا عضو چنگالی شل
point d'arret U نوک چنگالی شمشیر
furculum U ساختمان یا عضو چنگالی شل
purse seine U تور کیسهای برای ماهی گیری
kiddle U بند توردار برای ماهی گیری
jurel U انواع ماهیان خارداردم چنگالی
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
pickup U انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
pole U نیزه پرش با نیزه
poles U نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> U آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
enlists U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
deathlon U مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
butt shaft U نیزه
halberd U نیزه
dart نیزه
darted U نیزه
harpoons U نیزه
javelin U نیزه
harpoon U نیزه
darting U نیزه
shaft U نیزه
shafts U نیزه
spear U نیزه
halbert U نیزه
spearing U نیزه
spears U نیزه
pic U نیزه
gavelock U نیزه
speared U نیزه
lances U نیزه
lancing U نیزه
lanced U نیزه
lancer U نیزه زن
lance U نیزه
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
vault U پرش با نیزه
spiculum U نوک نیزه
styliform U نیزه مانند
vaults U پرش با نیزه
spiculum U نیزه کوچک
spearer U نیزه دار
styloid U شبیه نیزه
spear fisherman U ماهیگیر با نیزه
spontoon U نیزه کوتاه
pole vaulter U پرنده با نیزه
spearman U نیزه دار
spearman U نیزه انداز
spearfisher U ماهیگیر با نیزه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com